نامرد ترین نامردها


توگوش کن

من هیچ وقت دوست نداشتم اینطوری بشه لطفا دیگه هیچ حرف نزن اگه بخوایم تقصیر کارو تعیین کنیم تو تقصیر کار اصلی .من اون شب ب بابات پیام دادم که من مقصرم و دخترت مث حضرت زهرا پاکه .حالا دیگه هیچی مهم نی اگه بخوای قیدتو میزنم برای همیشه .ولی همه چی درست میشه ناراحت نباش  چه فرقی داره ما که رسوا شدیم ماهردومون تقصیر کاریم باااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییی


پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:توگوش کن,

|
 

معماهای سخت(همراه با جایزه)

هر يك از اين دايره‌ها به 16 قسمت كوچك‌تر تقسيم شده است. كدام‌يك از آنها مي‌توانند مكمل همديگر باشد؟

 

معما و سرگرمي,معمای ریاضی,معمای سخت

 

پرسش 2

كداميك از اين گوي‌ها در فاصله‌اي مساوي نسبت به هم قرار گرفته‌اند؟

 

معما و سرگرمي,معمای ریاضی,معمای سخت

 

پرسش 3

كداميك از اين قطعات را مي‌توانيد در كنار هم قرار دهيد تا در مركز شكل يك مربع تشكيل شود؟

 

معما و سرگرمي,معمای ریاضی,معمای سخت

 

.

.

.

.

.

.

.

.

 

 

 

یک دستگاه چابگر لیزری هر هفته 20 دستگاه


شنبه 9 آذر 1392برچسب:معماهای سخت(همراه با جایزه),

|
 

عاشقانه

شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ،

دلم در حسرت دیداراو ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ،

به من می گفت تنهایی غریب است

ببین باغربتش با من چه ها کرد ،

 تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پاکرد ،

او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم ،

با اشک تمام کوچه را تر کردم ،

وقتی کهشکست بغض تنهایی من ،

وابستگی ام را به تو باور کردم

 

+نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن 1390ساعت22:6توسط یه بی کس | | 7 نظر

 

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از

 دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل

شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان

نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق

وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي

كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي

 خوب باش

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

ديدي غزلي سرود؟

عاشق شده بود.

انگار خودش نبود

عاشق شده بود.

افتاد.شكست . زير باران پوسيد

آدم كه نكشته بود .

عاشق شده بود

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

سهراب : گفتي چشمها را بايد شست ! شستم ولي.....

 گفتي جور ديگر بايد ديد! ديدم ولي.....

گفتي زبر باران بايد رفت رفتم ولي

 او نه چشم هاي خيس و شسته ام را نه نگاه ديگرم را

 هيچكدام را نديد فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت :

ديوانه باران زده


یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:عاشقانه,

|
 

عاشقانه

دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند

گفته بودم مردم اینجا بدند!

دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست

آن عزیز عهد و پیمانت شکست!

دیدی ای دل در جهان یک یار نیست

هیچکس در زندگی غمخوار نیست

دیدی ای دل حرف من بیجا نبود

از برای عشق اینجا جا نبود

نو بهار عمر را دیدی چه شد

زندگی را هیچ فهمیدی چه شد

دیدی ای دل دوستی ها بی بهاست

کمترین چیزی که می بینی وفاست

ای دل اینجا باید از خود گم شوی

عاقبت همرنگ این مردم شوی

 

 

 

 

به راه عمر صدها قصه دیدم

 

سفر کرده حکایتها شنیدم

 

نفهمیدم چه شد تا اینکه روزی سر کوی رفیق بازی رسیدم

 

غلامم چاکرم لوتی بفرما

 

همین ها شد همه عشق و امیدم

 

بدون هیچ حرفی یا سوالی

 

پیاله هرکسی داد سر کشیدم

 

ولی افسوس با هرکه نشستم رفاقت کردمو خیری ندیدم

 

از این دنیا و اهلش دل بریدم

 

 

 

خدای من دقایقی بود که در زندگانیم که هوس میکردم

 

سر سنگینم را که پر از دغدغه دیروز و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم

 

آرام برایت بگویم و بگریم.....

 

در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟

 

ندایی آمد که عزیزتر از هرچه هست تونه تنها درآن لحظات دلتنگی

 

که در تمام لحظات بودنت بر پروردگار تکیه کرده ای

 

و پروردگارت خود را آنی از تو دریغ نکرده است

 

پروردگارا همچون عاشقی که به معشوق خویش مینگرد

 

با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته است

 

گفتم پس چرا راضی شدی من برای ان همه دلتنگی این گونه زار بگریم؟

 

گفت : عزیزتر از هرچه هست اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید

 

عروج می کند اشکهایت به پروردگارت میرسد

 

 واو آنها را یکی یکی بر زنگارهای روحت می آویزدتا بازهم ازجنس نور باشی

 

زیرا تنها اینگونه میشود تا همیشه شاد بود

 

گفتم آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم کذاشتی؟

 

گفت : بارها صدایت کردم و آرام گفتم از این راه نرو به جایی نمیرسی

 

اما تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند پروردگار بود

 

که عزیزتر از هرچه هست از این راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسید

 

گفتم پس  چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

 

گفت؟ روزیت دادم تا صدایم کنی چیزی نگفتی.

 

پناهت دادم تاصدایم کنی چیزی نگفتی

 

آخر تو بنده منی چاره ای نبود جز نزول درد...

 

وتنها اینگونه شد که تو صدایم کردی

 

گفتم پس چرا همان اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

 

گفت : اول بار که گفتی خدا من آنچنان به شوق آمدم

 

که حیفم آمد بار دیگر خدای تو را نشنوم

 

تو باز گفتی خدا و من مشتاقتر برای شنیدن خدای دیگر....

 

من میدانستم که تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی

 

وگرنه همان بار اول دردت را دوا می کردم

 

گفتم مهربان ترین خدا دوست دارمت

 

ندا آمد عزیز تر از هرچه هست دوست تر دارمت.

 

 

 

 

هروقت دل کسی رو شکستی

روی دیوار میخی بکوب

تا ببینی چقدر دل شکستی

هروقت دلشان را به دست اوردی

میخی را از روی دیوار بکن

تا ببینی چقدر دل به دست اوردی

 

اما چه فایده...؟؟ که جای میخ ها بر روی دیوار می ماند

 

 

 

 

شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه....؟؟؟
 
خیلی سخته ادم کسی رو نداشته باشه...

دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه...

نتونه به هیچکی اعتماد کنه
 
هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه ...

نتونه اخرش برسه به یه بن بست ...

تک وتنها با یه دلی که هی وسوسش می کنه اونو خالی کنه ...

اما راهی رو نمی بینه
 
سرش روکه بالا می کنه اسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه...

خیری از اسمون هم ندیده
 
مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده...؟!
 
بهش محل هم نداده تا رفته گریه کنه
 
 زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره ...
 
خیلی سخته ادم خودش به تنهایی خو کنه
 
اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله...
 
خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!
 
خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اون رو از بنده هایش جدا کرده ...
 
خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی
 
 داره به حرفات گوش می ده یا ...
 
پرده ی گناهات انقدر ضخیم شده که صدات به خدا هم نمی رسه....
 
 
 
 

 

 

 

ما که رفتیم ولی یادت باشه دیوونه بودیم

واسه تو یه عمر اسیر تو کنجه این خونه بودیم

ما که رفتیم ولی این رسمه وفداری نبود

قصه ی چشمای تو واسه ما تکراری نبود

ما که رفتیم حالا تو میمونی و عشقه جدید

میدونم چند روز دیگه میشنوم جدا شدید

ما که رفتیم ولی مزده دستای ما این نبود

دله ما لایقه اینکه بندازیش زمین نبود

ما که رفتیم ولی کن قدرتو دونسته بودیم

بیشترم خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم

ما که رفتیم ولی دل ندادیم به عشقه کاغذی

لااقل میومدی پیشم واسه خداحافظی.......

 

 
 
 
 
 
 
 

همیشه از خودم مپرسم

چرا اونایی که دم از رفاقت میزنن تو لحظه های بی کسی

قیدت رو راحت میزنن

کاش دوستی ادما مثل دوستیه دست و چشم بود

اگه دقت کرده باشی هر عضوی از بدنمون که درد بگیره

اون چشمه که واسش اشک میریزه

یا وقتی چشم گریه میکنه اون دسته که برمیگرده

و اشک چشممون رو پاک میکنه

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

من بارها به خودم میگم

تو طلوع یه دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست

پس زندگی کن واسه کسی که دوستش داری

از همه اینها که بگذریم کاش میشد به زمانی بر گردیم

که تنها غممون شکستن نوک مدادمون و ترکیدن بادکنک مون بود

شاید نقاش خوبی نباشم

اما لحظه های بی توبودن رو درد کشیدم

تو نبودی تا ببینی در نبودت چی کشیدم

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

سلام به همه ی دوستای خوبم

امروز میخوام سرگذشت اینکه چرا بی کس شدم وچرا تنهام رو بگم

فقط سعی میکنم خلاصه بگم

حدود ۱۳ سال پیش ما زندگی خوبی داشتیم

اما یکدفعه چرخ زندگی برگشت و مادرم که امیدوارم

با بهترین ها تواون دنیا محشور باشه (آمین)

سرطان کبد گرفت وبعد از سه سال که انصافا پدرم

همه کار براش کرد به رحمت خدا رفت

بعد از ۹ ماه پدرم رفت و زن گرفت که کاشکی نمی گرفت

وقتی اون زن به خونه ما پا گذاشت من و دوتا داداشم و تنها خواهرم

رو از پدرمون جدا کرد

البته بگم اونا همه ازدواج کردن به غیر از من

بعد از اون فاجعه من هر روز خونه یکی شون بودم و آواره

تا اینکه من با یه دختر تو همسایگی خواهرم آشنا شدم

و اینقدر وابسته شدیم به همدیگه که اگه یک روز

همدیگرو نمیدیدیم روزمون شب نمیشد

خلاصه گذشت و گذشت تا من تصمیم گرفتم برم خواستگاریش

که یهو دوروز قبل از اینکه من برم دیدم با مادرش اومدن

خونه خواهرم

و بعد از کلی حال و احوال و قربون صدقش رفتن

دیدم از زیر چادر یه پاکت به من داد و با کمال پرویی به من گفت

خوشحال میشم عروسیه من تشریف بیارین

من که اصلا انتظار این حرفو نداشتم تمام بدنم یخ کردو مثل یه مرده

متحرک رو زمین افتادم

بعد از دو بار خودکشی که اخرش هم نتونستم موفق بشم

کلیه هام فعالیتشون رو دارن از دست میدن و

من هر۱هفته یکبار دیالیزمیشم و

الانم تولیست کسانی که به کلیه احتیاج دارن هستم

اما هنوز که هنوزه اون شب و تمام خاطرات اون رو از یاد نمیبرم و

همش فکرم مشغوله اونه با اینکه اون الان یه بچه هم داره که اسمش

رو علی گذاشته

واین بود سرگذشت یه بی کس

شرمنده سرتون رو درد آوردم امیدوارم حلالم کنید

 

+نوشته شده در یکشنبه هفتم اسفند 1390ساعت15:51توسط یه بی کس | | 25 نظر

حکایت من حکایت کسی است

که عاشق دریا بود اما قایقی نداشت

دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت

حکایت من حکایت کسی است که

زخم داشت و ننالید

رفاقت کرد و رفیقی ندید

مثل پرنده ای که دلش هوای آسمان داشت

اما دربند صیاد بود

 

 

 

روي تخته سنگي نوشته شده بود:

اگر جواني عاشق شد چه کند؟

من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند.

 براي بار دوم که از آنجا گذر کردم

زير نوشته ي من کسي نوشته بود:

 اگر صبر نداشته باشد چه کند؟

 من هم با بي حوصلگي نوشتم:

 بميرد بهتر است.

براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم.

 انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد.

 اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...

 

 

 

 

شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ،

دلم در حسرت دیداراو ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ،

به من می گفت تنهایی غریب است

ببین باغربتش با من چه ها کرد ،

 تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پاکرد ،

او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم ،

با اشک تمام کوچه را تر کردم ،

وقتی کهشکست بغض تنهایی من ،

وابستگی ام را به تو باور کردم

 

+نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن 1390ساعت22:6توسط یه بی کس | | 7 نظر

 

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از

 دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل

شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان

نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق

وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي

كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي

 خوب باش

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

ديدي غزلي سرود؟

عاشق شده بود.

انگار خودش نبود

عاشق شده بود.

افتاد.شكست . زير باران پوسيد

آدم كه نكشته بود .

عاشق شده بود

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

سهراب : گفتي چشمها را بايد شست ! شستم ولي.....

 گفتي جور ديگر بايد ديد! ديدم ولي.....

گفتي زبر باران بايد رفت رفتم ولي

 او نه چشم هاي خيس و شسته ام را نه نگاه ديگرم را

 هيچكدام را نديد فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت :

ديوانه باران زده

 

 


یک شنبه 3 آذر 1392برچسب: عاشقانه,

|
 

تنهایی

من ی دخترم

اگه خودمو لوس نکنماگه باهات قهر نکنم و ناز نکنم

اگه وقتی چشات میچرخه از حسودی دیونه نشم

اگه از نظر دادنات خوشحال نشم

 

اگه به خاطر تو به خودم نرسم

 

اگه سر به سرت نذارم

 

اگه برات گریه نکنم

 

اگه وقتی پاستیل میبینم پیرهنتو نکشم

 

اگه لب و لوچه آویزون نکنم تا بغلم کنی

 

اگه بهت نگم آقامون

 

اگه برات مظلوم بازی درنیارم

 

اگه از سرو کولت نرم بالا

 

اگه برات عشوه نیام

 

اگه گوشتو نپیچونم و نگم تو فقط مال منی

 

اگه ناغافل دستاتو نگیرم

 

اگه وقتی کار بدی کردم با ترس بهت نگم

 

اگه لج بازی نکنم

 

اگه ...

 

اون موقع که تو دیگه دیوونم و عاشقم نمیشی!

 

تو عاشق اینی که من یه خانم کامل باشم!خانم تو!

 

اممما!!!

 

تو پسری!

 

اگه برام غیرتی نشی

 

اگه روم حساس نباشی

 

اگه ته ریش نداشته باشی

 

اگه باهام مهربون نباشی

 

اگه بهم اخمای کوچولو نکنی

 

اگه وقتی شالم رفت عقب نگی اونو بکش جلو

 

اگه دستمو محکم نگیری

 

اگه نگی هرکاری کردی راست بگو تا ببخشمت

 

اگه سر به سرم نذاری

 

اگه قربون صدقم نری

 

اگه نگرانم نشی

 

اگه بهم نگی عروسک من

 

اگه نگی من مهمم که میگم خوبی

 

اگه...

 

اونوقت منم دیوونه و عاشق تو نمیشم تا اونکارارو برات نمیکنم!من تورو مرد میخوام!مرد تو!

 

پس بیا و مرد باش!

 

ابرو برندار!دماغت عمل نکن!

 

لوس حرف نزن!

 

من و تو همون آدم و حواییم!بیا جاهامونو عوض نکنیم!

 

من لطافت نگه میدارم تو صلابت

 

تو نگاهتو نگه دار منم نجابتمو

 

بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!

 

من بهترین دختر واسه تو!

 

تو بهترین پسر واسه من!


یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:تنهایی,

|
 

خسته ی دل(ورود نامردها ممنوع)

12روز از رفتن نامزدم میگذره

خدایا خسته ام 

خدایا باورم نمیشهنامزدم پاره تنم رفته

داغ دلم اتیشم میزنه

دل دماغ کار کردن. ندارم

دلم میخواد بگمش نامزدم کاش من جای تو مرده بودم

بگم. نامزدم. غصه تو روی  شونم. رو شکونده

خدایا. دارم دیونه میشم خداااااااا

 

♥♥♥

ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ...

ﻧﺨﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻤﻮﻧﻢ

ﺻﺪﺍﯾﻢ ﻧﮑﺮﺩ

ﻧﮕﻔﺖ : ﻧﺮﻭ ، ﺑﺮﮔﺮﺩ

ﻭ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ

ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﯾﺶ

ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺻﺪﺍﯾﺶ

....ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩ

چه ساده رد میشه از کنار احساس من

چه ساده میخنده به احساس من

نگاهش سکوت دردهای تنهایی من است

باور نمیکند  احساس تکه تکه شدن دل من 

رفت به دلیلی  بهونه نخواستن من!!!!

سخت  باور کردنش اما  ...

خیلی سخته ادم منتظر کسی باشه

که الان

نه!
یک ساعت دیگه

نه!

فردا


نه!

فرداش


نه!

فرداها برگرده
اما بگه ای دل  لعنتی بسه این هم رویا پردازی

 

 

 

مدتهاست  که نه به آمدن کسی دلخوشم نه از رفتن کسی دلگیر

بی کسی هم عالمی دارد!

 

هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست…

 

هی….؟
معشوقه ی من….

 

سلامتی…؟؟؟!!!!

 

ای زاده هفت پشت اصالت
در مکتب عشاق اگر این بود جوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

 

ای شناگر قابل، تو آب نمی دیدی
بازیچه شب گردان،مهتاب نمی دیدی
ای زاده هفت پشت اصالت
تفسیر تو این بود اگر از،ازل نجابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

 

اینک تو و این مرداب،اینک تو و این مهتاب
بیداری اگر اینست،رفتیم دگر در خواب
ای کرم بدن شب تاب
به به ، چه قشنگی تو در این نقش ذلالت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

 

رفتیم و از این رفتن، بسیار تورا بخشید
آزادی و قلب تو، بر رفتن ما خندید
آن تازه رس نوبر، گر حال مرا پرسید
گو ، شکر خدا گفتم و راضی ز ثوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

 

ای عاشق پوشالی ، اینک تو و جولانگه مستان شرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

 

ای عاشق پوشالی، گفتم که گلی، افسوس!
پا تا به سرت خاره،ای بی خبر و مدهوش
این مستی پیروزی، چند است و نه بسیاره
سقای هزار تشنه آواره
سیراب شدند جملگی از آب سرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

 

در آیینه ات بنگر، حیوان صفتی بینی
حاشا مکن این باور، این دست تو نیست، اینی!
این است ترازوی عدالت

تو پادشه مکر و رضالت
ارزانی آن تازه رس خوش قد و قامت
تو پیشکش و قصه ما هم به سلامت
ای زاده هفت پشت اصالت
تفسیر تو این بود اگر از، ازل نجابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

 

پایان سخن بشنو،این غائله شد از نو
در مکتب عشاق اگر این بود همه صبر و قراری
گر حوصله این بود و چنین پا به فراری
این گونه اگر، گربه صفت بودی و حاضر به جوابی
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت

 

تقدیم به اونی که با عشق پوشالیش منو نابود کرد...

 

 

 

 

میگن خدا بهترین نعمتشو به بهترین بنده ش میده

 

منکه بهترین بنده ی خدا نبودم

 

پس چرا خدا تورو بهم داد؟؟

 

آره خدا تورو بهم داد اما خیلی زود تورو ازم گرفت!!

 

نکنه من بد شدم و دیگه بهترین بنده ش نبودم که بهترین نعمتشو ازم گرفت؟؟

 

کاش یکی پیدا میشد و واسه سوالم جواب قانع کننده ای بهم میداد!!

 

دم ها هرچـــــقدر که
کسی رو بیشتر دوست داشته باشند
زودتــــــر از دستش ناراحـــــت میشند

این حساسیت زیاد فقط از روی عشقه
پس به جای بحث کردن درکشون کنیم

موافقیـــــــد ؟

 

اگــــــــر مـــے بــیــنــــے هــنـــــــوز تــنــهــــــام ...

بـــــــﮧ خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !!

مــن فــقـــــــط مـــــے تــــــرســـــــم ؛

مــــے تـــــــرســـــــم هـــمـــــــﮧ مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . !!

بگذار بیاید...
بگذار بیاید، از در ، دیوار ،کنج و کلید ، از هر طرف که می خواهد
درد،درد است
دلخوش مکن به وارونه خواندنش.
تنها تویی و تنهاییت،
... تویی و باران پشت پنجره،
دوربین را بچرخان،
کلید را لمس کن
حرکت...
زندگی اغاز می شود دیگر بار
شکوه چشمانت،
وجود پر مهرت،
و دست های تو،
برای گشودن درهای دردناک جهان،
کافی است.
باور کن...
چونان همیشه،
خدا را صبورانه باور کن..

ﮔﻔﺘﻢ: ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﺍﺭﻱ ﻣﻴﺮﻱ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ ...
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻨﻢ ﺑﻴﺎﻡ؟
ﮔﻔﺖ: ﺟﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﺮﻡ ﺟﺎﻱ2 ﻧﻔﺮﻩ ﻧﻪ 3 ﻧﻔﺮ!
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺮﻣﻲﮔﺮﺩﻱ؟
ﻓﻘﻂ ﺧﻨﺪﻳﺪ …
ﺍﺷﮏ ﺗﻮﻱ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩ،
ﺳﺮﻣﻮ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ،
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺯﻳﺮ ﭼﻮﻧﻢ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺮﻣﻮ ﺑﺎﻻ ﺁﻭﺭﺩ
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ﻣﻴﺮﻱ؟
... ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻴﺮﻡ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻳﻪ ﺟﺎﻳﻲ ...
ﮔﻔﺖ: ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺮﻳﺎ, ﻳﮑﻴﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺒﺮ !...
ﮔﻔﺘﻢ: ﺟﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﺮﻡ ﺟﺎﻱ 1 ﻧﻔﺮﻩ ﻧﻪ 2 ﻧﻔﺮ!
ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻣﻲﮔﺮﺩﻱ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺟﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﻴﺮﻡ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ!
ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﻭﻧﻢ ﺭﻓﺖ ...
ﻭﻟﻲ ﺍﻭﻥ ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻤﺎﺵ
...ﺧﺎﮎ ﻣﺰﺍﺭﻣﻮ ﺷﺴﺘﺸﻮ ﻣﻴﺪﻩ :(

 

رفتی

 

دلت خنک شد؟

 

له کردی

 

دلت خنک شد ؟

 

داغون کردی

 

دلت خنک شد ؟

 

رو چه حساب نمیدونم

 

اما گفتمت  خرابش نکن

 

یادت میاد چی گفتی

 

.....

 

من از نهایت شب صحبت کنم

 

از نهایت تاریکی که وجود ادم مشخص نمیشود

 

خدا چقدر سخته ادم بخواد حرف های دلش رو نوشت

 

خدایا نا شکر نیستم اما خیلی خسته ام  

 

تموم نشده این امتحانی که خودت من رو انداختی داخلش

 

میگن ادم  دلهاشون نازکه زود میشکنه

 

اما خدایا   گناه داریم

 

 

 

بسه   تورو خدا بسه

 

 

 

قبول داری وقتی ادم دلش میگیره میخواد سرش رو بزنه تو دیوار  اما نمیشه

قبلا بعد از ظهر های جمعه دلم میگرفت

حالا نمیدونم چرا پنجشنبه ها دلتنگیم بیشتر شده

مرد است دیگر…


گاهی تند می شود، گاهی عاشقانه می گوید…


مرد است دیگر…


غرورش آسمان و دلش دریاست…


تو چه می دانی از بغض گلو گیر کرده یک مرد؟!


تو چه می دانی که چشمانت دنیای او شده…


تو چه می دانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟!


مرد را فقط مرد می فهمد و مرد…

ن خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم....

 

فقط، آروم آروم  زمین رو ترک میکنم

 

واسه وقت کشی....

ا

ین آخرین بارم بود...

 

دیگر احساسم را برای هیچکس عریان نمیکنم...

 

صداقت   یعنی  حماقت.......

این روزها

 

از کنارم که میگذری

 

احتیاط کن ! ! !

 

هزاران کارگر در من مشغول کارند. . .

 

روحیه ام در دست تعویض است . . .

 

هیچ وقت کفشات نگاه کردی

دوهمراه ودوعاشق با هم کثیف میشن

با هم تمیز میشن وباهم زیر باران خیس میشن

اگه یکی از اونا نباشه زندگی برای اون یکی بی معنی میشه

 
به ســـــلامتیه کــسی که نمــیشناســــتـت... !
 
اما نوشــــته هاتــو میــخونـــــه... !
 
تا از درونــت با خــبر بشه... !
 
و زیرش کــامــنــت میــزاره... !
 
نه واســه اینکه خوشــش اومــده ... !
 
واســه اینــکه بهت بفهــمونه که تنــها نیــستی... !

 

ﺣـــﺘـــﯽ ﺭﻭﺯ ﻣـــﺮﮒ ﺍﻡ ﻫـــﻢ
ﺑــﺎﻫـــﻢ ﺗــــــﻔـــﺎﻫــﻡ ﻧـــﺪﺍﺭﯾــﻢ
ﻣـــﻦ ﺳــﻔــﯿــﺪ ﻣــﯽ ﭘـــﻮﺷــﻢ
ﻭ ﺗـــﻮ ﺳــــﯿــــﺎﻩ .....
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺍﻭ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻃﺮﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻣﻨﻄﻖ ﺍﻭ، ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺣﻤﺎﻗﺖ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ .....

 

 


جمعه 10 آبان 1392برچسب:خسته ی دل(ورود نامردها ممنوع),

|
 

دردبی کسی

ضهم دیدنی بودی
هم خواستنی بودی
هم چیدنی بودی
هم باغچمون گل داشت
زنجیر می خواستم
دستاتو بخشیدی
از من تا اون دستات
هر دره ای پل داشت
پل بود اما ریخت
گل بود اما مُرد
عمر منم قد
عشقت تحمل داشت
هر روز پاییزه..
هر هفته پاییزه..
هر ماه پاییزه..
هر سال پاییزه..
دلخونم از چشمات
ماه پس ابرم
من کاسۀ صبرم
این کاسه لبریزه
آروم نمی گیرم
از دست زنجیرم
بی عشق می میرم
من روز دیدارم
از دوستی پر من
از دوست دلخور من
آجر به آجر من
من پشت دیوارم
لعنت به این دیدار
لعنت به این دیوار
لعنت به این آوار
من زیر آوارم
هر روز پاییزه..
هر هفتهپاییزه..
هر ماه پاییزه..
هر سال پاییزه..

جوابم نکن
مردم از نا امیدی
شاید عاشقم شی
خدا را چه دیدی
خیال کن جواب منو دادی اما
عزیزم جواب خدا را چی میدی؟
همینجوری اشکام سرازیر می شن
دیگه از خودم اختیاری ندارم
من از عشق چیزی نمی خوام بجز تو
ولی از تو هیچ انتظاری ندارم
صبوریم کمه
بی قراریم زیاده
چقد بی قرارم
منه صافه ساده
عزیزم چقد سخته دل کندن از تو
عزیزم چقد تلخه کام من از تو
نذار زندگیم راحت از هم بپاشه
جوابم نکن مردم از بی جوابی
یه چیزی بگو پیش از اینکه بمیرم
به خوابم بیا پیش از اینکه بخوابی
شب از نیمه های زمستون گذشته
به خوابم بیا پیش از اینکه بمیرم
اگه پا به خوابم گذاشتی
یه چیزی بگو بلکه آروم بگیر

درد بی درمان من
گفتنی نیست
واژه ای لب وا نکرد
با نفس خسته ی من
شعر بی آغاز و انجام سکوتم
در اجاق سینه ی من
روشنی نیست
قصه از آغاز، پایانی ندارد
زخم عشق دوست درمانی ندارد
باد، نجواهای ما را با خودش برد
راز ما پیدا و پنهانی ندارد
امانم بده
در این بی کسی
که در خود شکست
آیینه ی باور من


جمعه 10 آبان 1392برچسب:درد بی کسی,

|
 

نامرد

ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم

تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم

خـاطـــراتِ آدم مثل یـه تیـغ کنــد میمــونـه کـه رو رگــت میکشــی !
نمی بُــره امـا . . . ! تـــــــــــــا میتـونـه زخمـیت میکنـــه !

 

نــه عـــزیز من ...

آنــهایــی که عاشقت شده اند ،

اعصــابم را خورد نمی کنند ،
...
اعتمــاد به نفسم را بالا می بـــرند !!!
مـــرا ببخــش....
اگـــر به تو پیــــله کرده ام....
قــدری طاقــت بیــــار
پـــروانه میشوم و مــــی روم

گذشت

گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم......

حالا یک بار از شهر می رویم......

یک بار از دیار......

یک بار از یاد......

یک بار از دل......

و یک بار از دست......

آری گذشت دیگر آن زمان.....

بگو چه مرگته که دوباره میخونی

دوباره بی فایدست خودت که میدونی

بگو چه مرگته که بازم پر از حرفی

سراپا آتیشی تو این شب برفی

هنوز منتظری بیاد و یار تو شه

بهار تو مرده دلت چقدر خوشه

پرنده ای اما اسیر کوچ خودت

همیشه هم میرسی به هیچ و پوچ خودت

نگاه به آینه بکن چقدر شکسته شدی

شکستنت اما چقدر شکسته شدی

سحر تو راهه و تو دوباره بی تابی

چه مرگته دل من چرا نمیخوابی

نگو بهار چی شده پرنده ی غمگین

برای هیشکی نخون به پای هیشکی نشین
سینه ام تنگنای حرفهاییست

که باید با خود به گور ببرم

و سنگینی اش امانم را بریده

و من

هنوز در حسرت کسی هستم

که بر سر مزارم دست پشت دست بزند

و بگوید

حیف شد...

-----------------------------------------------

آرام تر سکوت کن!

صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد...!!

 

 

بچگی

کاش دلهامو به بزرگی بچگی بود

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را

از نگاهش می توان خواند

کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم

کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود

کاش قلبها در چهره بود

اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد

و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم

سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست

سکوتی را که یک نفر بفهمد بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد

سکوتی که سرشار از ناگفته هاست

ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد

سکوتی که یک نفر در این دنیا هست که آنرا می فهمد

یک نفری که برات یه دنیا ارزش داره و بدون اینکه در کنارت باشه سکوتت رو می فهمه


یک نفر که ……

دنیا را ببین…

بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!

بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن

بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه

بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم

بزرگ شدیم تو خلوت

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست

بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

بچه بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن

بزرگ که شدیم وقتی دلمون رو شکستن با هیچ چیز دیگه نمیشه

درستش کرد فقط جای شکستگیش روی دل میمونه با هیچ آبنباتی درست نمیشه

بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم

بزرگ که شدیم بعضیها رو هیچی بعضیهارو کم و بعضیها رو بی نهایت دوست داریم

بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن

بزرگ که شدیم قضاوتهای درستو غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه

کاش هنوزم همه رو به اندازه همون۱۰ تای بچگی دوست داشتیم

بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم

بچه که بودیم حتی فکر شکستن دل کسی رو هم نمیکردیم

بزرگ که شدیم خیلی راحت دلها رو میشکنیم از کنارش رد میشیم

بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم

بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه

بچه که بودیم انسانها رو به خاطر انسان بودنشون میخواستیم ونه پول و…

بزرگ شدیم به همه چیز نگاه میکنیم بجز انسان بودن

بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود

بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه

بچه که بودیم آرزمون بزرگ شدن بود

بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم

بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم

بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی

بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند

بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم …هیچ کس نمی فهمد

بچه که بودیم دوستیامون تا نداشت

بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره

بچه که بودیم بچه بودیم

بزرگ که شدیم ، بزرگ که نشدیم هیچ ، دیگه همون بچه هم نیستیم

پس می بینیم که چه دنیایی دارن بچه ها و چقدر دنیایی دارن بزرگ ترها

پس ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم و همیشه بچه بودیم

کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم . . .

 
 
 
 
 
تصور کنید که در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای سخت انجام دهید و همیشه بخاطر ساده ترین اشتباهات شما را کتک بزند و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید که در دامنش گریه کنید...؛
تصور کنید که از سن نه سالگی دائم مورد تجاوز اطرافیان قرار بگیرید، دایی ها، پسر دایی ها، دوستان خانوادگی و کلاً همه. طوری که اولین فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده...؛
تصور کنید که خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و برادرتان از ابتلا به ایدز...؛
تصور کنید که مادرتان آنقدر فقیر است که نمیتواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه های اندک شما برآید، و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند...؛
تصور کنید که آن مرد غریبه، یک ارتشی بسیار سخت گیر باشد که تصمیم دارد از همان بچگی به شما نظم و ترتیب را یاد بدهد و دائم تنبیه کند و دستور دهد، ولی شما مجبورید او را بابا صدا کنید...؛
تصور کنید که در میان این همه بدبختی، سیاه پوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه پوستان است...؛
تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار گذشته باشد...؛
 
الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟
 
 
 
بله درست حدس زدید؛
الان قدرتمند ترین زن جهان هستید! محبوب ترین، پولدار ترین، با نفوذ ترین، و تنها میلیاردر سیاه پوست!؛
همه شما را بعنوان صاحب بزرگترین خیریه جهان، پر طرفدار ترین مجری تلویزیون، و برنده جوایز متعدد سینما و تلویزیون می شناسند...؛
سیاستمداران، هنرپیشگان، ثروتمندان و همه آدمهای بزرگ و معروف فقط دوست دارند با شما مصاحبه کنند...؛
در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان...؛
یک قصر در کالیفرنیا دارید به مساحت هفده هکتار که از یک طرف به اقیانوس ختم می شود و از طرف دیگر به کوهستان. همچنین ویلایی دارید در نیوجرسی، آپارتمانی در شیکاگو، کاخی در فلوریدا، خانه ای در جورجیا، یک پیست اسکی در کلورادو، پلاژهایی در هاوایی و ...؛
با درآمد سالانه حدود سیصد میلیون دلار، و دارایی حدود سه میلیارد دلار، بعنوان ثروتمند ترین زن خودساخته جهان شهرت دارید...؛
 
آنچه خواندید خلاصه ای بود از سرگذشت مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری
 

مردی با ۳۹ زن، ۹۴ فرزند و ۳۳ نوه!

مردی با ۳۹ زن، ۹۴ فرزند و ۳۳ نوه! بزرگترین خانواده جهان با بیش از ۱۸۰ عضو در کشور چین قرار دارد. «زیونا چان» دارای ۳۹ زن، ۹۴ فرزند و ۳۳ نوه است که همگی در کنار هم ، در یک آپارتمان چهار طبقه با ۱۰۰ اتاق در روستای Baktwang زندگی می‌کنند.


جمعه 10 آبان 1392برچسب:نامرد,

|
 

جملات زیبا

شک هایم هم
شبیه تـــــــو شده اند
گریه که می کنم نمی آیند
.
.
.
.
خط می کشم
روی اسمت با مدادی
که نوک ندارد هیچ وقت !
.
.

وقتی که مرا دور می زنی ؛

یادت باشد که

عشق را در میدان من آموختی ….

دوباره به من خواهی رسید ،

شک نکن
.
.
.
.
جلوتر نیا
خاکستر می شوی

اینجا دلـــــی را سوزانده اند
.
.
.
.

پیش از این مردم دنیا دلشان درد نداشت

 

هیچ کس غصه ی این که چه می کرد نداشت

 

.

 

.

 

.

 

گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی

 

.

 

.

 

.

 

روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت. هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت. چشم سادگی از لطف زمین می جوشید. خودمانیم زمین این همه نا مرد نداشت

 

.

 

.

 

.

 

زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم
مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم
منم آن چوب سرگردان به ساحل میرسم زیرا
درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم

 

.

 

.

 

.

 

صد سال در بیابان آواره شوی / به از آن است که در خانه محتاج نامردان شو

 

.

 

.

 

.

 

نمیتونم ببخشمت                   دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم                گندیدی و بریدمت

 

.

 

.

 

.

 

چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار نامردیش
همه وجودت له شده ….

 

.

 

.

 

.

 

به نامردی نامردان قسم خوردم

 

که نامردی کنم در حق نامردان


بقيه در ادامه مطـــلب.....

آهای رفیق نامرد یه روز میشی پشیمون
پشیمونی چه سودت وقتی بمونی دلخون

.

.

.

زمـین گرمـم کـمته  تو که میگفـتی من سـرم   کـی مـیشه اون گلوتوبا دشنه نامردی  بدرم

.

..

.

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی

ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم . . .

.

.

.

من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن / هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن!

.

.

.

نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درامدی. نفرین بر آن مرامی که اینگونه  به اعتمادم خیانت کرد
نمیبخشمت

.

.

.

کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده

باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست
به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست

.

.

.

همه از مرگ می ترسن ما از رفیق نامرد


اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بی وفای بی مروت

غمم دادی و غمخوارم نکردی سروکارت به فردای قیامت.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

من همیشه تشنه ما بودم و تو همیشه از من سیر بودی...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

بیخودی به خودت زحمت نده!

این بذرهای تنفر که در دلم می کاری

هرگز جوانه نخواهد زد...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

شکستنی رفع بلاست..اما...باور نمیکند دلم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است

پوقتی با این انهدام سخت از چشمانم افتادی !

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



جمعه 10 آبان 1392برچسب:جملات زیبا,

|
 

نامرددنیای من

مقـــــــــــدّس تـرین جـای ِ دنیــاست اتـاق ِ تنــهایی هـایـم ! وقـــتی ، بـا نیـّـت ِ تـــــــــو خـــلوت میکـــنم ...!

 

 

هيچ نگو صداي نفسهايت کافيست, درهياهوي سکوت نفس خواني ميکنم...

 

تمام زندگي ات که شده باشد،
جز آغوشش پناهي نداري...
حتي اگر از خودِش دلگير باشي...
 
 
 
 
تمـام ِ این چـند سـال و اَنــدی عــمرم بـه کــنار …
مـن فـــقط ،
بـه انـــدازه ی همــان صَــدُم هـای ِ ثـانیه ای که ،
در هــوای ِ عطـرِ ِ آغــوشت نفـس کـشیـدم ،
زنـــدگـی کــــردم !!
 
 
 

من انگار نابینایی 
که انگار انگشتانم
به لمس تن تو
محتاج اند

 

 

دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرم یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت
نمــی دانــم …
اصـلاً هیــچ وقـت فــرق بیــن اینــها را نفهـمیــدم
فقـط مـی دانـم دلـم یـک جـوری مـی شـود
جــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت
دلـم کـه اینـطــور مـی شـود ، غصـه هـای خــودم کـه هـیچ ، 
غصـه ی همــه ی دنیــا مـی شـود غصـه ی مـن
بعــد دلــم بـدجــور غروب زده میشود

 

 

تو فقط بگو می آیی…
صندلی کنار من،
طاقت اش زیاد است…!!!

 

 

 

 

 

 

کاش بودی . . .

 

وقتـی بغض مـی کردم . . .

 

فقطـ بغلم مـیکردی و مـیگفتـی . .

 

ببینم چشمـــــاتو . . . منـــــو نگاه کـن . . .

 

اگه گریــه کنـی قهـــــر مـیکنم میرمـــــا . . .!

 

فقط همـیــن …!!!

 

 

هميشه يــــــــــک نفر نيست يک نفر گاهي همه است . . . 


شايد حالا بتواني بفهمي وقتي دلـــــــــــم 


براي تـــــــــو تنگ مي شود چه دلــــــــــتنگ ي 


عظيمي را به دوش مي‌کشم . .
 
 
 
 
حتی کاغذها نیز عاشق می شوند ؛ وقتی از "تو" برایشان می گویم...
 
 

ایســــــتــــاده ام …

بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !

مـــن ،

همیــن جا ،

کنار قـــول هـایت ،

درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،

محـــــکم ایــستاده ام !!

 

 

دلـــم یک شــب ِآروم میخــــواد … بــا آهنگــــی رومــــــانتیک…

چنــــد تا شمــــــع … و یک عالمــــــه تــــو…

که بــه دنیــــا بگـــــــم … خــــداحـــــافـــــــظ …

دنیــای مــن کســــی ست…

که در آغـــــوشش جــان میدهــــم…

یعنـــی « تــــــــــ♥ــــــو »

برای تو که مهم باشم ، مهم نیست برای دیگران مهم باشم یا نباشم.......!

 

 

مــن عـاشـق تــو هـسـتـم 
عاشق چشمانی که اقیانوسی از آرامش را در خود دارد
عاشق دستانی که خداوند،
نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است !
و عاشق لبخندی که زیبایی را تمام و کمال به تصویر می کشد
دوسـتـت دارم

 

چقدر دوســــــــت دارم با خیال راحــــــت …یک نفس عمــــــــیق بکشــــــــم …نفســـــــی که پـــــــر باشد …از بــــــــوی آرامش وجــــــود تـــــــــو …
 
 
 
 
 
 
بارانی ات را بپوش و در آغوشم بگیر...ابر ابر گریه دارم

یادم می آید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری
تقدیم به تو …
ساده و کوتاه تنها همین ۲ کلمه : برگرد ، غمگینم …

 

 

 
اخم هایت را هم دوست دارم...
 

...ای تنها بهانه ی لوس شدن های من

 

 

 

 


جمعه 10 آبان 1392برچسب:نامرد دنیای من,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید
sajad-gh@mihanmail.ir
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

سجاد ...نوری

 

آذر 1392
آبان 1392

 

توگوش کن
معماهای سخت(همراه با جایزه)
عاشقانه
عاشقانه
تنهایی
دردبی کسی
نامرد
جملات زیبا
نامرددنیای من
خسته ی دل(ورود نامردها ممنوع)

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نامرد ترین نامردها و آدرس sajad3932.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





هرچی دلت بخواهد
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

 

ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 22
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->